آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 3
بازدید کل : 26995
تعداد مطالب : 12
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

src="http://Loxblog.Com/template/top_lefb.gif" width="16" height="16">

<-PollName->

<-PollItems->

نوشته شده توسط : nazanin

اللهم رزقنا جوانک الرشید الغنی

و الصاحب المدرک و المسکن و راکب زانتیا مطیع العمر

لا خواهر لا مادر متخصص الطبخ و النظافت و ماهر

بالتعویض الکهنه الطفل صغیره،الخاصه الزن ذلیل

  



:: بازدید از این مطلب : 675
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 14 خرداد 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nazanin
سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟

هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده  بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و

گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟

لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟

دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو دیدی که بهت بگه عشق چیه؟

معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می پرسم

لنا گفت:بچه ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریف کنم تا عشق رو درک کنید نه معنی شفاهیشو حفظ کنید

و ادامه داد:من شخصی رو دوست داشتم و دارم از وقتی که عاشقش شدم با خودم عهد بستم که تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص دیگه ای رو توی دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین عهدی عمل کنه. گریه های شبانه  و دور از چشم بقیه به طوریکه بالشم خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسی حاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری...

من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیش فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزای قشنگی بود  sms بازی های شبانه صحبت های یواشکی ما باهم خیلی خوب بودیم عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر کاری برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منو گرفت خیلی گرم بودن عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم بشی عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو به خاطرش از دست بدی عشق یعنی از هر چیزو هز کسی به خاطرش بگذری اون زمان خانواده های ما زیاد باهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و به پدرم موضوع رو گفت پدرم ازین موضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کرد توی این مدت بین ما یه چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم می خواست عشق منو بزنه ولی من طاقت نداشتم نمی تونستم ببینم پدرم عشق منو می زنه رفتم جلوی دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن خواهش می کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت لنا نه من نمی تونم بذارم که بجای من تورو بزنه من با یه لگد اونو به اونطرف تر پرتاب کردم و گفتم بخاطر من برو ... و اون رفت و پدرم منرو به رگبار کتک بست عشق یعنی حاضر باشی هر سختی رو بخاطر راحتیش تحمل کنی.بعد از این موضوع عشق من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمون راه ندیم اون رفت و ازون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یه نامه برام فرستاد که توش نوشته شده بود: لنای عزیز همیشه دوست داشتم و دارم من تا آخرین ثانیه ی عمر به عهدم وفا می کنم منتظرت می مونم شاید ما توی این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم می رسن پس من زودتر می رمو اونجا منتظرت می مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش  

دوستدار تو (ب.ش)

لنا که صورتش از اشک خیس بود نگاهی به معلم کردو گفت: خب خانم معلم گمان می کنم جوابم واضح بود

معلم هم که به شدت گریه می کرد گفت:آره دخترم می تونی بشینی

لنا به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گریه می کردن ناگهان در باز شد و ناظم مدرسه داخل شدو گفت: پدرو مادر لنا اومدن دنبال لنا برای مراسم ختم یکی از بستگان

لنا بلند شد و گفت: چه کسی ؟

ناظم جواب داد: نمی دونم یه پسر جوان

دستهای لنا شروع کرد به لرزیدن پاهاش دیگه توان ایستادن نداشت ناگهان روی زمین افتادو دیگه هم بلند نشد

آره لنای قصه ی ما رفته بود رفته بود پیش عشقش ومن مطمئنم اون دوتا توی اون دنیا بهم رسیدن...

لنا همیشه این شعرو تکرار می کرد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟          خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟          آغاز کسی باش که پایان تو باشد



:: بازدید از این مطلب : 588
|
امتیاز مطلب : 467
|
تعداد امتیازدهندگان : 154
|
مجموع امتیاز : 154
تاریخ انتشار : 14 خرداد 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nazanin
حتما شمام شنیدین که گروه پرطرفدارمون داره جدا میشه و میره..................

 

من راستشو میگم از این گروه متنفر بودم اما الان دارم دیوونه میشم که دارن جدا میشن....

خدایی کارشون عالییییییییییییییییییی بوود و تو ذهن همه مونده.....

حتی کسایی که مثله من از این گروه متنفر بودن هم با آهنگای عالیشوووون خاطره دارن.....

تورو خدا جدا نشید قول میدم دیوونه وار دوستون داشته باشم نه اینکارو نکنید.......

شیشه عمر من با بسته شدن ۳۶۰ ترک خورد اگه شمام برید................... 

بچه ها نظراتتون رو درباره این اتفاق بدین.....

  



:: بازدید از این مطلب : 660
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 14 خرداد 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nazanin
دیگی که برا من نجوشه سر خر توش بجوشه

 

دیوانه جریه بده و عاقل رشوه

خوش ظاهر و بد باطن

خوش بختی شاخ داره و بد بختی پا

طوری دروغ بگو که خودت باور کنی راست است


 


:: بازدید از این مطلب : 595
|
امتیاز مطلب : 464
|
تعداد امتیازدهندگان : 153
|
مجموع امتیاز : 153
تاریخ انتشار : 14 خرداد 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nazanin

http://tinypic.info/files/ir7qlnfudomz6mkznc0v.jpg



:: بازدید از این مطلب : 1399
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : 14 خرداد 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nazanin

اس ام اس عاشقانه ، پیامک جدید و جک جوک های سرکاری sms اس ام اس ، جک و پیامک عاشقانه ، اس ام اس جدید ،سرکاری و باحال sms

من یه شکلات گذاشتم توی دستش..اونم یه شکلات گذاشت توی دستم
.من بچه بودم...اونم بچه بود
.سرمو بالا کردم ..سرشو بالا کرد

دید که منو میشناسه.خندیدم گفت: دوستیم؟
...گفتم: دوست دوست

گفت: تا کجا؟
!گفتم: دوستی که تا نداره
!گفت :تا مرگ
!!!خندیدم و گفتم: تا نداره
!!!!گفت: باشه! تا پس از مرگ
!گفتم: نه! تا نداره
گفت: قبول! تا اونجاییکه همه دوباره زنده میشن..یعنی تا زندگی بعد از مرگ باز هم با هم دوستیم..تا بهشت..تا جهنم..تا هر جا که باشه من و تو با هم دوستیم

خندیدم . گفتم: تو براش تا هر کجا که دلت میخواد یه تا بذار! اصلا یه تا بکش از سر این دنیا تا اون دنیا! اما من اصلا تا نمیذارم!

!!! دوستی تا نداره
نگام کرد..نگاش کردم. باور نمیکرد..
میدونستم... اون میخواست حتما دوستیمون تا داشته باشه. دوستی بدون تا رو نمیفهمید

.گفت :بیا برای دوستیمون یه نشونه بذاریم
.گفتم: باشه. تو بذار
گفت: شکلات! هر بار که همدیگر رو می بینیم یه شکلات مال تو ..یکی مال من! باشه؟
!گفتم: باشه
هر بار یه شکلات میذاشتم توی دستش اونم یه شکلات توی دست من. باز همدیگه رو نگاه میکردیم..یعنی که دوستیم! دوست دوست
من تندی شکلاتم رو باز میکردم و میذاشتم توی دهنم و تند تند اونو میخوردم.
میگفت ای شکمو! تو دوست شکمویی هستی! و شکلاتش رو میذاشت توی صندوق کوچولوی قشنگ.
میگفتم بخورش! میگفت نه! تموم میشه!میخوام تموم نشه! میخوام برای همیشه بمونه.
صندوقش پر از شکلات شده بود و هیچ کدومش رو نمیخورد.من همش رو خورده بودم. گفتم اگه یه روز شکلاتهاتو مورچه ها بخورن یا کرمها..اون وقت چی کار میکنی؟ گفت مواظبشون هستم. میگفت میخوام نگهشون دارم تا موقعیکه دوست هستیم...و من شکلات و میذاشتم توی دهنم و میگفتم نه! نه! تا نداره!! دوستی که تا نداره!

یه سال..دو سال..چهار سال..هفت سال...ده سال..بیست سال...شده که گذشته.
حالا اون بزرگ شده و منم بزرگ شدم. من همه ی شکلاتهای خودم و خوردم..اون اما همه ی شکلاتهاشو نگه داشته.
حالا اومده امشب که خدافظی کنه. میخواد بره.. بره اون دور دورا...میگه میرم اما زود برمیگردم! من میدونم ..میره و برنمیگرده...
یادش رفت شکلات رو به من بده. من اما یادم نرفت. یه شکلات گذاشتم کف دستش گفتم این برای خوردن..یه شکلاتم گذاشتم کف اون دستش گفتم اینم آخرین شکلات برای صندوق کوچولوت! یادش رفته بود که صندوقی داره برای شکلاتهاش! هر دو تا رو خورد! خندیدم..
میدونستم دوستی من تا نداره...
میدونستم دوستی اون تا داره.. مثل همیشه!
خوب شد همه ی شکلاتهام رو خورده ام ...اما اون هیچکدومش رو نخورد..

حالا موندم که با یه صندوق پر از شکلات نخورده چی میخواد بکنه؟؟؟



:: بازدید از این مطلب : 561
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 13 خرداد 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nazanin
  

   

 


اگه اینترنت نبود کی شصتا اسم داشت ؟

اگه اینترنت نبود کافی نت چی بید ؟

اگه اینترنت نبود علافا چی کار می کردن ؟

اگه اینترنت نبود هکرا با چی ور می رفتن ؟

اگه اینترنت نبود کی ازراه به درمی شد ؟

اگه اینترنت نبود چطوری یه پیرزن 20 سالش می شد ؟

اگه اینترنت نبود کی می تونست دوجنس داشته باشه ؟

اگه اینترنت نبود چی چشم وگوش بچه ها رو باز می کرد ؟

اگه اینترنت نبود چطوری بدونه این که صدات بیاد با بقیه حرف می زدی ؟

اگه اینترنت نبود من این چرت و پرتارو کجا می نوشتم ؟

اگه اینترنت نبود چی بود ؟



:: بازدید از این مطلب : 669
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 16 خرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nazanin

سلام    خوبید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گفتم زیادی خندیدید یه کمم گریه کنید....

پسر به دختر گفت اگه یه روزی باقلب حتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…

چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)

 

دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…
 
 

 

نظر یادتون نره

 


:: بازدید از این مطلب : 879
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 16 خرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nazanin

(عجايب زبان مشهدي:(


moborom=mibaram
moborom=man beram
moborom=barandeh misham
moborom=miboram
moborom=moo bur hastam



:: بازدید از این مطلب : 605
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : 16 خرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nazanin

خرداد می آید و جام جهانی ؟ … نه! امسال خرداد می آید و جام آزادی

خرداد می آید و یک ساله می شویم. یک ساله می شویم همه ی ما که “سالم” بودیم. همه ی ما که اعتراض کردیم به دروغ، به جنایت، به کشتار، به تجاوز و نظام غیر انسانی. همه ی ما که ناباورانه امیدوار بودیم و خوشحال. همه ی ما که شهید دادیم، مجروح شدیم، باتوم خوردیم و گاز اشک آور. همه ی ما که دلتنگ صداقت بودیم. و همه ی ما که بارها و بارها این جمله را در خود معنا کردیم که «ادب مرد، به ز دولت اوست». یادش بخیر، چه شور و شوقی بود. خانه و خیابان‌مان یکی شده بود. اصلا انگار همه یکی شده بودیم. که این وحدت مان، همان یگانه وجود خطرناک برای دیکتاتور بود و هست. اما امروز از پس این سال، به این می اندیشم که چقدر خوب این یک سال همه‌ی ما را صیقل داد. چقدر خوب رشد کردیم و بزرگ شدیم. چقدر خوب عیار صداقت ها مشخص شد. و چقدر امروز خوشحالم که رای سبزم میرحسین موسوی بود. می دانم همان قدر هم تو خوشحالی. و همان قدر هم او که نام شیخ شجاع را نوشت خوشحال است، که این یک سال همه را آزمود. اما امسال، و در سالروز کودتای 22 خرداد، همان روز و شبی که حکومت دروغ ارتباطات را مختل کرده و یکه و تنها بر طبل دروغ و تقلب کوبید، همان زمانی که میر ما گفت «تسلیم این صحنه آرایی خطرناک نخواهم شد»، همان روز خیانت در امانت یک ملت، باز هم همه می آییم. همه می آییم تا بگوییم که تسلیم دروغ نمی شویم، همه می آییم که بگوییم تسلیم جنایت و تسلیم دیکتاتوری نشده و نخواهیم شد. امسال صدا و سیمای دروغ، با شور و شوق غیرعادی تر از هر زمان، فریاد جام جهانی سر می دهد، اما ملت سبز ایران خرداد امسال را با جام آزادی دوست دارد. به یاد تمام شهدا و اسیران سبزمان، همه می آییم.

 

     

 

 

سبز باشید


 


:: بازدید از این مطلب : 584
|
امتیاز مطلب : 464
|
تعداد امتیازدهندگان : 151
|
مجموع امتیاز : 151
تاریخ انتشار : 16 خرداد 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

متن دلخواه شما